سبد خرید
فهرست مقاله
دوره نوجوانی و جوانی از مهمترین و حساسترین دورههای شکلگیری شخصیت انسان ظاهر و باطن به شمار میرود، که شناخت عواملی که در تكوين آن نقشي اساس دارد،ی از نیازهای مقدماتی ولی ضروری جوانان، اولیاء تربیت و مربیان پرورشی به شمار میرود (محمدي، 1379). پرواضح است که شکلگیری ساختار شخصیت آدمی از نخستین روزهای زندگی و حتی پیش از آن آغاز میشود، و این امر تا آخرین لحظات حیات ادامه مییابد. اما در سالهای نخستین زندگی به ویژه، دوره نوجوانی و جوانی، علاوه بر ویژگیهای روحی و جسمی این دوره، گام نهادن در جامعه و قرار گرفتن در روابط و مناسبات اجتماعی نیز به صورتی بسیار شاخص در ساختار روحی و شخصیتی ظاهر و باطن و منش انسانی فرد تاثیر میگذارد (مرتضوي، 1387). آنچه در این نوشته به گونهای موجز و کوتاه آمده، نگاهی است گذرا به پارهای از موضوعات و محورهای عمده در شکلگیری شخصیت فراگير، که میتواند پیش زمینهای برای مباحث تفصیلی در اینباره باشد. دستمایه محورهای مورد توجه دراین پژوهش، آیات و روایاتی است که ما را در پرداختن به مباحث مورد نظر از منظر دین و با خاستگاهی اسلامي نشان میدهد؛ و این امر، فارغ از مباحثی است که امروزه در دانش روانشناسی شخصیت، به معنای اخص آن مطرح است.
ظاهر و باطن
منظور از ظاهر، همه امور مشهودي است كه از انسان سر ميزند و مظهر آن بدن است و مراد از باطن، شئوني است كه قابل مشاهده نيست همچون فكر و نيّت. بر اساس آموزههاي ديني، ميتوان گفت كه ظاهر و باطن آدمي در تأثير و تأثر مدوام و متقابل هستند.
تأثير ظاهر بر باطن بيانگر اين مطلب است كه هرگاه نقشي بر ظاهر انسان نمودار شود رنگ و بوي خود را در باطن ميافكند؛ اگرچه اين نقش، با تكلّف و تصنّع همراه باشد (مثلاً تباكي (نقش گريستن را بازي كردن)، باعث ميشود فرد به حالت گريه برسد). حضرت علي عليه السلام در اينباره مي فرمايد: اگر بردبار نيستي خود را بردبار جلوه ده، چه اندك پيش ميآيد كه كسي خود را شبيه به گروهي سازد و جزو آنان نشود. نقشزني ظاهر بر باطن، اختصاص به ظواهر پسنديده ندارد، هرگاه رفتار يا گفتاري مذموم نيز بر جوارح آدمي نمودار شود، آهنگي باطني خواهد انگيخت. از اين رو لقمان به فرزندش توصيه كرد كه «به هنگام راه رفتن، با تفرعن بر زمين گام مزن.» تفرعن، نقش است، اما حاصل آن فرعوني شدن دل است.
اين بدان معني نيست كه باطن، يكسره منفعل باشد، بلكه آن نيز در كار نقشآفريني در ظاهر است. بر اين اساس بايد بگوييم كه از لحاظي، «نفاق» ممكن نيست، زيرا آنچه در عمق است به نحوي خود را به موج ميآورد. اگرچه منافق، به زبان چيزي ميگويد كه آن را در دل ندارد اما چنين نيست كه زبان او پوششي بيخلل بر دلش باشد، نگاهي باريك ميخواهد تا دل منافق را از خلال «لحن قول» و «پريشاني فعل» او ببيند و امام علي(ع) در «خطبه منافقين»، اينگونه باريك نگريستن را آموخته است. پس اگر تغييري در باطن آدمي رخ دهد، بر ظاهر نمودار خواهد شد و اگر ظاهر به خود تغيير نپذيرد بايد تأويل آن را در باطن جست.
ظهور تدريجي شخصيت
اعمال و رفتارها (ظاهر) و افكار و نيّتها (باطن) در تأثير و تأثّر (پيوسته و مستمر) خود، حاصلي به بار ميآورند كه به تدريج در اعماق درون نشست ميكند و رفته رفته با رسوب بيشتر، سخت و ديرپا ميشود و بدينگونه، لايهاي زيرين در ضمير انسان پديدار ميشود كه قرآن آن را «شاكله»، علماي اخلاق «ملكه» و روانشناسان آن را «منش» Character يا «شخصيت» Personality مينامند (باقري، 1388). تعریف دقیقی از شخصیت که مورد اتفاق همه باشد وجود ندارد. برخی از روان شناسان شخصیت را الگوهای معینی از رفتار و شیوههای تفکر دانستهاند که نحوة سازگاری شخص با محیط را تبیین میکند (اتيكسون، 1385). در جامعه شناسی، شخصیت، سازمان پویایی از عوامل مؤثر در یک فرد است که موجبات سازگاری منحصر به فرد او را با محیط پیرامون فراهم میسازد (كريمي، 1381).مشابه این تعریف در روان شناسی اجتماعی نیز آمده است: «شخصیت سازمان پویایی از منظومههای روانی است که سازگاری بیهمتای فرد با محیطش را موجب میشود.» (ستوده، 1388). همانگونه که از تعریفهای مذکور فهمیده میشود؛ شخصیت اشاره به یک واقعیت دارد؛ و آن ساختار فعلیت یافته آدمی است که رفتار او را شکل میدهد. شاید آیه شریفه «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلي شاكِلَتِه» که بیانگر عملکرد هرکس بر اساس ساختار شخصیتی اوست؛ به همین نکته اشاره داشته باشد. نكته قابل توجه آن است كه «شاكله» در عين حال كه شكل است، مشكّل نيز هست. يعني به ظاهر و لاية رويين باطن، شكل ميدهد و به عبارت ديگر، رفتار، ادراك و احساس آدمي را قالب ميزند و آنها را به سبك و سياق خود ميآفريند.
كاربستهاي تربيتي تأثير متقابل ظاهر و باطن بر اساس ويژگي
«تأثير ظاهر بر باطن»، يكي از اصول و قواعد عامّهاي كه بايد در تربيت آدمي به كار بست، «ظاهرسازي» است. ظاهرسازي، هنگامي مذموم است كه متوجه به مردم و ماية خودنمايي باشد، اما در غير اينصورت، ظاهرسازي، متوجه درون و ماية تحوّل باطن خواهد بود. اساساً از لحاظ تقدّم و تأخّر در طول زندگي آدمي، ابتدا ظاهرسازي مورد توجه قرار ميگيرد و والدين، ظواهر كودك را به گونهاي مطلوب تدبير ميكنند كه اين امر در نهايت، به تشكّل باطن منجر ميشود. طبق اين اصل، هرگاه بخواهيم تغيير و تحوّلي در باطن كسي پديد آوريم، بايد در ظاهر او به دستكاري بپردازيم يا امكان اين كار را براي خود وي فراهم آوريم. به عبارت ديگر، اگر نگاه كردن، سخن گفتن، سكوت كردن، گوش كردن، راه رفتن، نشستن، غذا خوردن و . . . به گونهاي مطلوب تنظيم شوند، احساسات، افكار و تصميمگيريهاي معيّن و مطلوبي را در درون خواهند انگيخت.
بر طبق ويژگي «تأثير باطن بر ظاهر» هرگاه رفتاري مطلوب از كسي پديدار نشد، ميتوان آن را ناشي از وضعيتي دروني دانست. بر اين اساس يكي از اصول تربيت بايد ناظر به ايجاد تحوّل باطن باشد. گاه ما در كوششهاي تربيتي خود، گرفتار نوعي ظاهربيني ميشويم، به نحوي كه سعي خود را يكسره مصروف دفع ظواهر ناپسند در فرد ميكنيم. اصل «تحوّل باطن» بيانگر آن است كه در تربيت بايد به فكر تحوّل دروني بود. به نظر ميرسد كه اين اصل در برابر اصل پيشين قرار گرفته و با آن متعارض است، اما حقيقت آن است كه اين دو، بيش از آنكه با هم ناسازگار باشند، مكمّل همند و چون دو دامنه يك كوهند كه ظاهراً از هم فاصله دارند، اما در نقطة نهايي به هم ميرسند. هم ظاهر و هم باطن هر دو بايد در كار باشند، نه تغيير ظاهر و نه تحوّل باطن، هيچيك به تنهايي راه به جايي نخواهند برد. اين دو با همند كه كارسازند، پس هر دو را بايد از آلودگي شست:
«و ذَروا ظاهِرَ الاثمِ و باطِنَه»،«گناه آشكار و نهان، هر دو را واگذاريد.».
نتيجهگيری
از آنجا كه در جريان تربيت، در پي آنيم كه شخصيتي مطلوب در درون فرد پديدار و پايدار شود، بنابراين نيازمند فراهم آوردن تأثير و تأثّر متقابل و مستمر ظاهر و باطن هستيم. براي اين مقصود بايد طريقي را پيش گرفت كه آن را «مداومت و محافظت بر عمل» ميناميم. مداومت، ناظر به كميّت و محافظت، ناظر به كيفيّت عمل است. مداومت بر عمل، استمرار آن را نشان ميدهد و محافظت بر عمل، مراقبت و مراعات شرايط و ضوابط آن را گوشزد ميكند (شرايط و ضوابط عمل، اعمّ از ظاهري و باطني). مداومت و محافظت، در كنار هم، تأمين كنندة تأثير و تأثّر مستمرّ ظاهر و باطن است، زيرا مداومت بر عمل، اعضاء و جوارح بدن (يعني ظاهر) را پيوسته به كار ميدارد و مراقبت، هشياري و توجه (يعني جنبه باطن) را نسبت به ضوابط ظاهري و هم باطني فراهم ميآورد.
همراهي مداومت و محافظت، ضروري است، زيرا مداومت بدون محافظت، سازندة عادات سطحي و خشك است و محافظت بدون مداومت، اصلاً سازنده نيست، چه، «حالي» است كه هر چند بسيار متعالي باشد، زايل خواهد شد. در قرآن، به هنگام بحث از نوسانپذيري انسان (كه در مواجهه با ناگواري، نالان و درمانده و در مواجهه با گوارايي، خودخواه و انحصارگر ميشود) گروهي مستثني شدهاند و آنان نمازگزاران هستند، اما كدام نمازگزاران: «. . . اِلاّ المُصَلّينَ الّذينَ هُمْ عَلي صَلاتِهِم دائِموُنَ . . .و الّذينَ هُم عَلي صَلاتِهِم يحافِظونَ» «. . . (انسانها در نوسانند) مگر نمازگزاراني كه بر نماز خود مداومت ميورزند . . . و آنان كه بر نماز خود محافظت دارند.». ارتباط با خدا از طريق نماز، هنگامي انسان را استوار ميكند كه دو خصيصة مذكور را دارا باشد؛ در غير اينصورت اگر بدون مداومت باشد؛ «كفر» در پي دارد و اگر بدون محافظت باشد «ويل» به دنبال ميآورد. مورد نماز از باب نمونه آورده شده، اما مداومت و محافظت، اصلي اصيل است كه در همة شئون تربيتي بايد مورد توجه باشد. مربيان در مراكز تربيتي و به ويژه مدارس، با در نظر داشتن تأثير مدام ظاهر و باطن بر يكديگر و تكوين شخصيت فراگيران در پي آن، لازم است به حُسن و تداوم عمل خود توجه كنند و نه كثرت آن. لذا امام صادق(ع)در تفسير آية «لِيَبْلُوَكُمْ أيُّكُمْ أحْسَنُ عَملاً» ميفرمايد: «منظور اين نيست كه چه كسي بيشتر عمل ميكند، بلكه مراد آن است كه چه كسي بهتر عمل ميكند». و نيز با همين رويكرد است كه عملِ اندكِ مداوم، به مثابه بهترين اعمال ارزشگذاري ميشود.
منابع
قرآن كريم.
نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، تهران: نشر حبل المتين.
الحياه، محمد رضا حكيمي، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
اتیکسون، ریتال و دیگران (1385)، زمینه روان شناسی، ترجمه براهنی و دیگران، تهران: انتشارات رشد.
باقری، خسرو (1388). نگاهی دوباره به تربيت اسلامي: کاوشی برای تدوین چارچوب نظری تربیت اسلامی ، تهران: انتشارات مدرسه.
ستوده، هدایت الله (1388). روان شناسی اجتماعی، تهران: انتشارات آوای نور.
کریمی، محمد (1381). فطرت و شخصیت، فصلنامه رواق اندیشه، شماره 14.
محمدي، محمدرضا (1379). جنبه های مهم شخصیت نوجوان، فصل نامه معرفت، شماره 38.
مرتضوی، سید ضیاء (1387). درآمدی بر شکل گیری شخصیت جوان، قم: نشر بوستان کتاب قم
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
اولین نفری باشید که به این پست امتیاز میدهید.
- نویسنده: محمد نیرو