فهرست مقاله

0
(0)

ارتباط گفتاري و زبان گفت‌و‌گو ميان افراد و بدون مصنوعات واسطه‌اي، از جمله عميق‌ترين و مؤثرترين نوع ارتباطات است. امروزه سخن از فناوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) و بهره‌جويي از آن در عرصه‌هاي گوناگون، زياد به ميان مي‌آيد. از تاثیر زبان گفت‌وگو نباید غفلت کرد. چنين ارتباطي موجب ظهور و بروز انواع تعاملات اجتماعي و مبداء بسياري از آموزش‌هاي رسمي و غيررسمي مي‌شود. در اين حال، برخي آن را موجب فربهي جان و معرفت آدمي ‌می‌ئندارند. برخي ديگر با طرح هوش زباني-كلامي، آن را در كنار ديگر هوش‌هاي چندگانه، ابزاري براي شناخت و يادگيري معرفي نموده‌اند (نيرو و همكاران، 1390). بنابراين در حوزه جامعه‌شناسي آموزش و پرورش، بررسي زبان گفت‌و‌گو  و قواعد زبان‌شناختي از موضوعات مهم به شمار مي‌آيد. انديشمندان در اين حوزه از جمله باسيل برنشتاين، فيلسوف و جامعه‌شناس معاصر به آن پرداخته‌اند.

تأثير زبان گفت‌وگو بر اختلاف طبقاتي

برنشتاين ساختار جامعه را داراي نابرابري‌هاي طبقاتي مي‌داند. تأثيرات آن از طريق خانواده، با ايجاد قواعد زبان‌شناختي و زبان گفت‌وگو متأثر از طبقه اجتماعي مربوطه، منتقل می‌شود. همين امر خود موجب ساختار و فرايند باز توليد طبقاتي مي‌شود. به اعتقاد وي، نحوة گفتار و شكل روابط اجتماعي افراد، با ارتباطي دو سويه، در تأثير و تأثر يكديگرند. بديهي است گفت و شنود در خانوادة يك كارگر ساده، در قياس با خانوادة يك فرد فرهيخته علمي يا اداري در موضوعي واحد، هم در واژگان به كار گرفته شده و هم در چيدمان و هارموني آن تفاوت زيادي وجود دارد. اين موضوع براي قواعد زبان‌شناختي كودكان در ساختار اجتماعي و در خلال جامعه‌پذيري ايشان بيشتر حائز اهميت است. برنشتاين مشخصاً به دو طبقه كارگر و متوسط اشاره مي‌كند. وي كودكان طبقه كارگر را واجد قواعد محدودي مي‌داند كه ناشي از تأكيد اندك مادران آنها بر زبان به هنگام جامعه‌پذيري ايشان بوده و از سوي ديگر كودكان طبقه متوسط را با دارا بودن قواعد دقيق و مفصل كه منبعث از پاسخ‌هاي منطقي والدين اين گروه به پرسش‌هاي ايشان مي‌باشد، تبيين مي‌كند.

قواعد محدود و مفصل

در زبان گفت‌وگو با قواعد محدود يا زبان عاميانه، جملات، ساده، كوتاه و توصيفي است. در اين رويكرد، نمادها با سطح پاييني از تعميم بيان مي‌شوند و استفاده اندكي از قيد و صفت، صورت مي‌گيرد و مرزي بين محتوا و امر و نهي‌ها وجود ندارد؛ بنابراين ابراز احساسات كودك به طور ضمني مطرح مي‌شود. اما قواعد مفصل يا زبان رسمي، ساختار پيچيده‌اي دارد و متمايل به امور انتزاعي است و از دايره لغات بسيار گسترده‌اي استفاده مي‌كند و كودك با داشتن زبان انعطاف‌پذيري مي‌تواند احساسات و عقايد خود را به هر دو زبان بيان كند. به اعتقاد برنشتاين اين تفاوت در الگوي زباني، نه ناشي از تفاوت در ضريب هوشي است؛ بلكه ناشي از تفاوت در روابط اجتماعي است. وي همچنين معتقد است عقب‌ماندگي نسبي بسياري از كودكان طبقه كارگر، تا حدود زيادي نتيجه عقب‌ماندگي‌هايي است كه توسط فرايند زبان‌شناختي منتقل شده است. بنابراين فرزندان طبقه كارگر با داشتن سرمايه فرهنگي كمتر، از موقعيت پايين زبان‌شناختي خود در عذابند.

اين تفاوت‌ها با ورود كودك به مدرسه بيشتر نمايان گرديده و اهميت مي‌يابند. زيرا نوع زبان مورد قبول و استفاده در مدرسه، همان قواعد مفصل است. زباني كه براي كودك طبقه متوسط آشناست و كودك طبقه كارگر با آن بيگانه است. به زعم برنشتاين از آنجا كه مدرسه بر حالت ابزاري، عقلاني، سازنده و تحقيقيِ تفكر و دانش تأكيد دارد، بنابراين زبان، نوعي نقطه ضعف و عامل عقب ماندگي براي كودكان طبقه كارگر و نوعي امتياز مثبت براي كودكان طبقه متوسط به حساب مي‌آيد و اين امر نيز به شكاف ميان اين دو دامن مي‌زند (شارع‌پور، 1390).

زبان گفت‌وگو در جدايي نادر از سيمين

در فيلم جدايي نادر از سيمين (فرهادي، 1389) كه واجد بيش از 50 جايزه بين‌المللی. اگرچه منتقدين زيادي در له يا عليه اين فيلم، از جنبه‌هاي گوناگون اجتماعي، اخلاقي، سياسي، حقوقي و فني سخن‌ها رانده‌اند، لكن آنچه در اين نوشتار مطمح نظر است، تحليلي از آن بر مبناي نظريه برنشتاين است. شخصيت‌هاي اصلي اين فيلم عبارتند از نادر و سيمين و فرزندشان ترمه از طبقه متوسط جامعه و همچنين حجت و راضيه و دختر كوچكشان سميه از طبقه كارگر. صرف نظر از داستان غم‌انگيز اين فيلم و پايان أسف‌بار آن، شاهد نحوه گفتمان متفاوت ميان اين دو خانواده در روابط دروني و بيروني آنها هستيم.

زبان گفت‌وگوی نادر و سیمین

در مطلع فيلم و در گفت‌وگوهايي كه ميان نادر و سيمين در دادگاه و در حضور قاضي و حتي با وي در مي‌گيرد، ناظر بر آنيم كه زبان گفت‌وگو اگرچه همراه با لحني ناآرام و بعضاً پرخاشگرانه است، ولي در فحواي آنها جنبه‌هايي از براهين پيدا و پنهان ملحوظ است كه نوشته حاضر قصد ارزش‌گذاري و قضاوت آنها را ندارد؛ هرچند كارگردان با قرار دادن دوربين به جاي قاضي، از ابتداي فيلم بيننده را به قضاوت طلبيده است، تا آنجا كه در خاتمه فيلم نيز پاسخ دخترشان ترمه را در انتخاب پدر يا مادرش ناتمام و بر عهده بيننده واگذار نموده است. اصطكاك ميان اين زوج، در ديگر صحنه‌هاي فيلم نيز باز مبتني بر احتجاجات غالباً منطقيِ گاه تندي استوار است؛ علاوه بر اينكه در هيچيك از دعوا‌هاي ايشان، الفاظ توهين‌آميزي مبادله نمي‌گردد و عقايد و احساساتشان را با كلام، و در اوج فشار با اشك، تجلي و تسلي مي‌بخشند.

بديهي است كه خانواده‌اي با اين شاكله، در دوران صلح و صفا، به طريق اولي گفت‌وگويي نيكوتر از اين را با واژگاني آميخته با مهر در پيش مي‌گيرند و چون فيلم در پي مقصودي خاص تدوين گرديده، ضرورتي در به تصوير كشاندن آن نداشته است.

اين زن و شوهر طبقه متوسط، كه يكي كارمند بانك و ديگري معلم زبان يك مؤسسه آموزشي است؛ با داشتن سلايق متفاوت از جمله موسيقي مورد علاقه‌شان كه يكي موسيقي سنتيِ با آواز شجريان، و ديگري موسيقي مدرنِ با نماد پيانو مي‌باشد، گفت‌وگويشان را در دشوارترين و پرتنش‌ترين عرصه‌هاي زندگيشان، با تأسي به ادبياتي تبيين‌گر حس و عقل به نمايش مي‌گذارند. در اين ميان نظارت بر اين مكالمات و تعاملات، جدا از آنكه موجب فزوني تألّمات فرزند خانواده مي‌گردد، طبعاً به يادگيري و يادسپاري روندي چنين در فرايند ضمني جامعه‌پذيريش مي‌انجامد. به گونه‌اي كه وي را شخصيتي موقر، پرسش‌گر، منطقي و در عين حال با عطوفت مقتضي سنش يافته، كه با تدقيق پيرامونش مي‌تواند به بيان عقيده و احساسش بپردازد.

اين امر به ويژه از آنجا ناشي مي‌گردد كه والدين و به صورت آشكار، نادر در گفت‌وگو با دخترش ترمه، توضيحاتي مستدل و نسبتاً بسيط را در پاسخ به سؤالات و تفسير وقايع و انتظارات تصريحي و تلويحي‌اش بيان مي‌دارند. براي نمونه مي‌توان به استدلال عدم نياز به پرداخت انعام به متصدي پمپ بنزين، تأكيد بر جايگزين نمودن معادل‌هاي فارسي در معاني لغات، توضيح ادلّه و نمايش در صحنه وقوع، مبني بر تبرئه پدر در سقط جنين مستخدم و توضيح به ظاهر منطقي او را در پنهان نمودن حقيقت، نزد قاضي اشاره كرد.

زبان گفت‌وگوی حجت

از سوي ديگر حجت كه ده سال در يك كفاشي كار كرده و سپس اخراج شده است، پدر خانواده‌اي از طبقه كارگر است كه داراي زبان گفت‌وگوي كاملاً متفاوت بوده و اين امر در جريان پي‌گيري سانحه همسر وي نمايان مي‌شود. واژگاني محدود، الفاظ ركيك، تشبيه‌هاي ناپسند و توهين‌هاي عديده در ديالوگ‌هاي او حتي در محضر قاضي و در محيط مدرسه، ناشي از فرهنگ خاص كلامي و ناتواني آشكار وي در بيان عقايد و احساسات خود كه طبعاً ريشه در تربيت و جامعه‌پذيري وي دارد، مشهود است. او حتي در ابراز موضوعات عاطفي از جمله علاقمندي به خانواده خود در حضور ديگران از تعابير ناشايست استفاده مي‌كند. وي با اعتراف به اينكه به سان نادر نمي‌تواند سخن بگويد، با عصبيت به واكنش‌هاي فيزيكي از جمله خودزني و شكستن شيشه ماشين مي‌پردازد.

حجت در محاجّه‌هاي خود از قسم خوردن و قسم خواستن به مقدسات فروگذار نكرده و گويا اين كار را نه صرفاً بر اساس پايبندي عميقش به ارزش‌ها انجام داده، كه تقاضا از همسرش براي شهادت دروغ در نشست آخر، گواه بر اين مدعاست، بلكه براي جبران ناكامي‌هاي احتجاجات مدعاي خود، به آن متوسل مي‌شود.

هر چند در اين فيلم مكالمه‌اي بين حجت و فرزند كودكستاني‌اش سميه واقع نگرديد، ولي مي‌توان تصور نمود كه در صورت تعامل اين دو، رفتار و گفتار چنين پدري در منزل و با فرزند خويش مغاير با شرايط مزبور نباشد و گفت‌وگويي بر مبناي شكيبايي و توضيح اقناعي و اغنايي رخ نگيرد. چرا كه با فرض انتظار بيشتر در ارتباط كلامي مفيد و مناسب ميان مادر يعني راضيه با دخترش سميه، ناظر بر آنيم كه نوعاً كلام وي آمرانه، بدون توضيح، با جملاتي كوتاه و عتاب آميز است.

به عنوان مثال وقتي مادر به كودك مي‌گويد به كپسول اكسيژن دست نزند، در مواجهه با سوال فرزندش كه اكسيژن چيست؟ پاسخي نداده و فقط مي‌گويد در را ببند كه كودك از سر كنجكاوي به هنگام استفاده پيرمرد به بازي و يا كشف آن ناچار مي‌شود. يا با شنيدن صداي جنين در شكم مادر، سؤالش دوباره بي‌پاسخ مي‌ماند و با كثيف شدن لباسش با تندي و لفظ نامناسب مادرش مواجه مي‌گردد. اين در حالي است كه در اوج دعواي ميان پدران اين دو خانواده، سميه به هنگام دريافت دفتر خود، با برخوردي آرام و همراه با بيان دليل مقتضي درك وي از سوي نادر مواجه مي‌گردد. طبيعي است كه سميه در چنين شرايطي داراي واژگان و مهارت كلامي محدودتري نسبت به ترمه در شرايط سني يكسان باشد.

كلام آخر

مانند ترمه و سميه كه برخاسته از خانواده‌هايشان در طبقات مختلف جامعه هستند، در مدارس به طور قابل ملاحظه‌اي وجود دارند و بر اساس آنچه گذشت تفاوت در زبان گفت‌وگو، تفاوت در يادگيري و جامعه پذيري را در پي داشته و موجب بازتوليد طبقات خواهد گرديد و اين چرخه ادامه مي‌يابد. آموزش و پرورش در جامعه عدالت‌محور، هنگامي مي‌تواند مانع از اين امر گردد كه تفاوت‌ها را پاس داشته و در سازوكارش، از اين ويژگي ناخواسته كودكان، سهواً نقاط قوت و ضعف آغازين بنا ننهد و به گونه‌اي فرايند ياددهي- يادگيري را سامان بخشد كه به همگرايي اين دانش‌آموزان در امر آموزش بيانجامد.

جدايي نادر از سيمين از منظر ياد شده به واقعيتي تلخ اشاره مي‌نمايد كه با تأمل در آن، مي‌توان از تهديد بازتوليد طبقاتي در مدرسه، با در انداختن طرحي نو، فرصتي ديگر مهيا ساخت.

منابع

شارع پور، محمود (1390). جامعه شناسي آموزش و پرورش، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).

فرهادي، اصغر (1389). جدايي نادر از سيمين، بيست و نهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر.

مولوي، جلال الدین محمدبن محمد (1386). كليات ديوان شمس تبريزي، تهران، نشر ميلاد

نيرو، محمد؛ حاجي‌حسين‌نژاد، غلامرضا و حقاني، محمود (1390). تأثير آموزش مبتني بر نظريه هوش‌هاي چندگانه گاردنر بر پيشرفت تحصيلي رياضي دانش‌آموزان اول دبيرستان، فصلنامه رهبري و مديريت آموزشي، سال پنجم، شماره2.

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عضویت | ورود
شماره موبایل یا ایمیل خود را وارد کنید.
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید.
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد